روش های متفاوت زنان كارآفرین برای رشد
جامعه شناس «مری گوان» میگوید: «یک زن کارآفرین در ویتنام که 15 درصد بیشتر از میزان پایه حقوق در کشورش به کارمندان خود دستمزد میدهد، توانسته است ازاین طریق روندی جدید را پایهگذاری کند.»
مترجم: پریسا حبیبی
جامعه شناس «مری گوان» میگوید: «یک زن کارآفرین در ویتنام که 15 درصد بیشتر از میزان پایه حقوق در کشورش به کارمندان خود دستمزد میدهد، توانسته است ازاین طریق روندی جدید را پایهگذاری کند.»
هنگامی که جامعه شناس مری گوان بر روی مشتریان کسبوکار کوچکی به نام مرکز کسبوکار زنان تحقیقی را انجام میداد متوجه شد زنان اقلیت و کم درآمدی که کسبوکاری را آغاز میکنند، کاری بیش ازایجاد درآمد صرف، برای سرمایهگذار انجام میدهند. آنها در رساندن سود به اجتماع شان نیز نقش بسزاییایفا میکنند.
براساساین تحقیقات گوان کتاب خود را تحت عنوان «زنان اقلیت کارآفرین» به چاپ رساند.این کتاب شامل تحقیقاتی است که نشان میدهند زنان اقلیت و کارآفرین نسبت به سایرین خلاقتر هستند و بیش از دیگران به سودمندی برای اجتماع مقید هستند. این میزان از تعهد اجتماعی بیش از حد انتظاراین محقق بود.
مری گوان پروفسور جامعه شناسی دانشگاه «بابسن» با مقالهنویس بیزنس ویک «کارنای کلین» مصاحبهای داشته که در اینجا به قسمتهای برگزیدهای از آن اشاره شده است.
شما دریافتید که نرخ ایجاد کسب وکار توسط زنان اقلیت در حدود 4 برابر بیشتر از نرخ ملی برای زنان و مردان در شرایط معمول است. آیا این تعجبآور نیست؟
مری گوان: بله من فکر میکنم همین طور باشد. زیرا داستانهای آنها به ندرت گفته میشود. همه ما فکر میکنیم کسبوکار و تجارت متعلق به مردان سفید پوست و تحصیل کرده است. حتی همین جا در بابسون نیز در برنامههای مدیریت تجارت تقریبا بیشتر سردمداران در عرصه مطالعات ما مردان هستند که بیشتر آنها نیز سفید پوست هستند.
افراد مشغول در مرکز کسبوکار زنان به تولید نوعی فرهنگ کسبوکار برای زنان پرداختند. آنها در کسبوکار، زنان اقلیت را به عنوان نمونهای برای دیگران مطرح کردند. زمانی که مراجعان به مرکز کسب و کارزنان توانستند خود را کارآفرینانی موفق تصور کنند، به واقع نیز تبدیل به کارآفرینانی موفق شدند.
دادهها نشان میدهند شرکتهای خصوصی زنان به طور معمول نمیتوانند مانند شرکتهای خصوصی آقایان به سرعت توسعه یابند و به سودهی برسند. شما میتوانید در اینجا به علتاین امر اشاره کنید؟
من متوجه شدم که به دست آوردن سرمایه اولیه برای زنان بسیار سخت است. من در تمام مصاحبههایی که با زنان داشتهام آنها این موضوع را تایید کردند. بنابراین کمبودهایی از این قبیل باعث جلوگیری از رشد هستند به طوری که میتوان گفت در اینجا برای درست کردن آتش سوخت کافی در اختیار نیست.
بخش دیگر رشد نسبتا پایین، خود این کارآفرینانها هستند. آیا به راستی بهتر آن است که در یک کسبوکار به دنبال رشد سریع باشیم و پول به دست آمده از رشد را برای توسعه بیشتر سرمایهگذاریهای خود به کار ببریم؟ این آن چیزی است که به دانشجویان رشته کسب و کار آموزش داده میشود.
اما بسیاری از زنان که ما با آنها مصاحبه کردهایم به وسیله کسب وکار خود هویت پیدا میکنند و از آن به عنوان وسیلهای برای ابراز عقایدشان وشیوهای برای خدمت رسانی به اجتماع خود استفاده میکنند.
در ادبیات کارآفرینی این شیوه عملکرد چندان تشویق نمیشود و حتی گاهی با تحقیر روبهرو میشود.
در مقابل به کارآفرینان توصیه میشود که چندان از نظر ذهنی و احساسی به کسبوکار خود وابسته نشوند. اما این زنان به دستاوردهای بزرگتری در کسب و کارشان در جامعه جهانی فکرمیکنند.
در کتاب شما شرح 10 شرکت داده شده است. شما مطالعه خود را در زمینه چه کسبوکارهایی انجام دادهاید؟
ما برروی گروههای مختلفی از کسبوکار که به طور مشخص به زنان اقلیت مذهبی و نژادی متعلق بودند مطالعه میکردیم. نمونه مورد مطالعه ما از بانک «لگلاسی» که نخستین بانک در آمریکا است که توسط یک زن سیاهپوست تاسیس شده است تا سرمایهگذاریهای کوچک را در بر میگرفت.
یکی از موضوعات مورد علاقه من مربوط به شرکت «مدنس مانکن» در کالیفرنیا است. صاحب این شرکت متوجه شد که مانکنهای ویترین فروشگاهها در محلهای دفن زباله دور انداخته میشوند همچنین او متوجه شد هیچ کس آنها را بازیافت نمیکند. او در آن زمان در یك شرکت دات کام مشغول به کار بود، ولی همیشه دوست داشت کسبوکاری در زمینه محیط زیست داشته باشد.
بنابراین او بازیافت مانکنها را آغاز کرد و سپس آنها را اجاره داد. همچنین او مشتریان خود را تشویق کرد که فقط از مانکنهای سفید، لاغروجوان استفاده نکنند. زیرا او متوجه شده بود که اکثر فروشگاهها حتی در محلههایی که افراد ساکن در آنجا از اقلیتهای گوناگون بودند تمایلی به استفاده از مانکنهای رنگین پوست یا سایز بزرگتر نداشتند.
یکی از ویژگیهای کارآفرینهایی که شما آنها را معرفی کردهاید این است که آنها به دنبال رسیدن به اهداف اجتماعی هستند.
بله همه این زنان به دنبال به دست آوردن پول هستند، زیرا آنها برای گذران زندگی خود و حمایت اقوامشان متکی به کسبوکار خود هستند. اما آنها در همین راستا اهداف دیگری را نیز دنبال میکنند که تعهد به ارزشهای اجتماعی است.
و جالب است که آنها تنها نیستند. وقتی شما به دادههای کمی در سرتاسر دنیا نگاه میکنید، متوجه میشوید که زنان کارآفرین دستمزدشان را اغلب برای حمایت دیگران از جمله خانواده خود، جامعهشان و برخی اهداف خیرخواهانه استفاده میکنند.
شما فکر میکنید دلیل این امر چه میتواند باشد؟
در واقع هیچ کس به نظر نمیرسد که چنین سوالی را پیش از این مطرح کرده باشد. ازاین نوع کارآفرینی اطلاعات کافی در دسترس نیست. در حال حاضر، اطلاعات موجود یا در مورد کسبوکارهایی است که تنها با هدف سوددهیایجاد میشوند یا در مورد کارآفرینی در حوزه اجتماعی و کسب و کارهای غیرانتفاعی (که میتوان گفت این حوزه وابسته به سود دهی نیست و نمیتواند صنعت پردرآمدی باشد) هستند. اما زنان از قرار گرفتن در شرایطی که مجبور باشند در یکی از این حوزهها فعالیت کنند سر باز میزنند.
شما میتوانید یک نفر را که در هر دوی این حوزهها فعالیت دارد مثال بزنید؟
یکی از این زنان که در کتاب نیز به آن اشاره شده خانم «پالین لوییز» است که آسیایی-آمریکایی است. او طراح و تولیدکننده کیفهای زنانه است و در کارخانه خود زنان آسیایی – آمریکایی را استخدام کرده است. هنگامی که او به دنبال کارخانهای برای کسبوکار خود در آسیا بود بسیار ناامید شده بود زیرا وضعیت کار در آنجا بسیار ضعیف و نامناسب بود. در آنجا محیط کارخانهها بسیار شلوغ، پرازدحام وبا صداهای ناهنجاری همراه بود و هیچگونه دستگاه تهویه هوایی در آنجا وجود نداشت.
او دوست نداشت مردمی که کیفهای او را میسازند از چنین وضعیت زندگی برخوردار باشند. بنابراین او پس از بررسیهایی متوجه شد گروهی از زنان کارمند در ویتنام در همسایگی آنها اقامت دارند که ساختمان محل کار آنها مجهز به اتاقی برای استراحت روزانه، چای خوری و دستگاه پخش موسیقی است.
او تصمیم گرفت چنین محلی را برای تولید کیفهایش در نظر بگیرد. او به کارمندان خود حقوقی 15 درصد بیشتر از نرخ حقوق پایه میپردازد. همچنین معادل حقوق یک ماه در سال نو به آنها عیدی میدهد و هزینه یک هفته سفر در سال را نیز به آنها میپردازد.
در بیشتر مناطق آموزش کسب وکار شما میشنوید که این روشها غیرعقلانی است و در آنها نشانی از منطق وجود ندارد و از شما میخواهند در کسب وکارخود از این شیوهها پیروی نکنید. اما پالین لوییز هر روز از تصمیم و نحوه عملکردش دفاع میکند. همچنین او توانست از این طریق میلیونها دلار درآمد کسب کند.
آیا شما فکر میکنید در این مدل کسبوکار نسبت به مدلهای معمول نتایج گستردهتری برای کارآفرینان قابلتصور است؟
آنچه بدیهی است اینکه علاوه بر شیوههای معمول شناخته شده برای اداره کسبوکار، راههای دیگری نیز وجود دارند و این شیوههای قدیمی، تنها روش برای انجام یک کار نیست. جمعیتهای مختلف از مردم با ارزشهای مختلف میتوانند کسبوکار متفاوتی انجام دهند. یادگیری این تفاوتها میتواند در معیارهای ما در مورد کارآفرینی تاثیرگذار باشد.