ما از بعد علمي طي سالهاي اخير و بدنبال تجديد حيات حجامت به عنوان يك شيوه درماني ، پزشكان و متخصصان متعددي درمورد آن تحقيق و اظهار نظركرده اند كه در اينجا تنها دو مورد به عنوان نمونه ذكر مي شود
1 – نقش حجامت در درمان عوارض جانبازان شيميايي :
آقاي دكتر كديور فوق تخصص در جراحي قلب و عروق مي گويد :
((خود من در موقع جنگ ايران و عراق در سال 1363 در مجروحين عزيز شيميايي شده با گاز خردل وادم حاد ريوي و تورم شديد نسوج اندام مختلف ، عمل حجامت را توام با انداختن زالو به اعضاء مبتلا ، در چند بيمار آلوده به سم خردل و كلر به كار بردم و نتيجه موفقيت آميز بود . در جنگ ويتنام نيز در مجروحين و مبتلايان به ادم حاد ريوي حاصل از مصرف Agent orange = Dioxins عمل حجامت و فلبوتوبي نجات بخش بوده و شخصاً درچند بيمار مبتلا به ادم حاد ريوي به كار بردم .))
2 – تحقيقات جديد حجامت در آلمان :
يوهان آبل (johann Abele ) پزشك آلماني در كتاب خود با عنوان (( حجامت شيوه درمان آزمون شده)) كه در سال 1997 چاپ شده در مورد حجامت مي گويد:
(( من اعتقاد راسخ دارم كه نه تنها امروز بلكه براي هميشه ، امر حجامت را در درمان بيماريها نبايد ناديده گرفت . حجامت پديده اي است كه دخالت در خود تنظيم كردن كار و عملكرد بدن انسان دارد. امري كه هرگز با روش هاي ديگر نمي توان آن را جايگزين كرد … مطالعات ما نشان مي دهد كه در آلمان مي توان 75 درصد بيماريها را با شيوه هاي درمان طبيعي از جمله حجامت مداوا كرد . )) وي در كتاب خود از بيماراني نام مي برد كه تنها با يك بار حجامت بيماري چندين ساله شان بهبود يافته است و مي افزايد :
(( جان كلام اين است كه چگونه مي توان شيوه درماني كه قادراست دركوتاهترين زمان ، بدون عوارض سوء جانبي و هزينه گران و وقتگير باعث بهبود در يك مرحله شود را به اين علت كه متعلق به دوران قرون وسطي است ناديده گرفت و از كاربرد آن صرفنظر كرد ؟ )) وي ضمن مقايسه حجامت با ساير روش هاي درماني اظهار مي دارد :
(( پزشكي كه با اثرات و كاربرد بادكش و حجامت در درمان بيماريهاي گوناگون آشناست، در برخورد با هر نوع بيماري بدون ترديد ، ابتدا در انديشه انجام حجامت است و بعد درمانهاي ديگر زيرا در عمل و در شرايط امروزي و با تعدد مراجعات ثابت شده كه بادكش و حجامت آسانترين و سريع ترين روش درمان است )) .
يوهان آبل در كتاب خود به بررسي و تحقيق در مورد اثرات حجامت در مواضع مختلف بدن پرداخته است كه در اين قسمت بطور خلاصه به بيان برخي از نتايج تحقيقات وي مي پردازيم :
الف ـ حجامت در ناحيه سه گوشه شانه : از اين ناحيه تمامي آسيب و التهابات ناحيه سر را مي توان معالجه نمود . همچنين حجامت در اين نقطه موجب درمان التهاب حلق و عفونت لوزه مي شود . حجامت در اين ناحيه براي درمان Epicondilitis و درد و تورم مفاصل كلاويكولار موثر است و موجب تسريع گردش خون در غده تيروئيد مي شود… كساني كه دچار افسردگي بوده خلق و خوي مساعدي ندارند را بايد در اين ناحيه تحت ماساژ و بادكش قرار داد.
فردي كه بمدت چهار هفته دچار Tonsilitis و اكستراسيستول بود و با توجه به مصرف قابل ملاحضه اي از آنتي بيوتيك ها مداوا نگرديده بود ، يك روز بعد از حجامت در اين ناحيه ، به آرامش و بهبودي قلب خود دست يافت و يك هفته پس از آن ، عفونت وي برطرف شد.
ب ـ ناحيه صفرا و كبد :
حجامت در اين ناحيه عبور صفرا در مسير خود را تسهيل مي كند و در مورد سندروم post cholecystectomy سريعا موجب بهبودي مي شود كه كمتر روش درماني با حجامت از اين نظر قابل مقايسه است. حجامت دراين ناحيه همچنين اثرات درماني بر آب مرواريد و سينوزيت مزمن دارد .
ج ـ ناحيه ريه :
حجامت در اين ناحيه موجب تسهيل گردش خون ريوي و آسان شدن عملكرد قلب راست شده و در مواردي مثل برونشيت، آسم و نيز عفونت ريه موثر است. كسانيكه دچار عفونتهاي ريه هستند با حجامت مداوا مي شوند . تجربيات Bochmann-Hufeland حاكي از موثر بودن حجامت در مبتلايان به پنوموني با تب بالا مي باشد .
د ـ ناحيه كليه و مثانه :
بعد از حجامت ناحيه صفرا مهمترين نقطه براي پاكيزه كردن بدن از مايعات مضر ، اين ناحيه است . حجامت در اين ناحيه انسداد در لوله هاي گلومرولار و استاز عروقي را برطرف مي سازد و در نتيجه بيماريهاي كليه و بسياري از بيماريهاي مرتبط با عملكرد كليه ها درمان مي شوند. برخي ديگر از اثرات درماني حجامت در اين ناحيه عبارت است از : اكلامپسي، آسم و داغ شدن بدن هنگام يائسگي.
ه ـ ناحيه لگن خاصره كوچك و تخمدانها : برخي از اثرات حجامت در اين ناحيه عبارتست از : تنظيم سيستم مثانه و كيسه صفرا ، تقويت جريان خون در لگن كوچك و تقويت غدد جنسي ، بهبود آرتروز كمر ، باسن و زانو ، درمان ناراحتي هاي دوران يائسگي ، فشار خون بالا ، ديسمنوره و آمنوره، بيماريهاي پروستات ، هموروئيد و …
و ـ ناحيه كنترل فشار خون بالا :
حجامت در اين نقطه براي رفع درد كمر و فشار خون بالا مطلوب است. معمولا فشار خون بين 30-10 ميليمتر جيوه كاهش مي يابد و براي ماهها بدون تغيير مي ماند لذا از ميزان داروي مصرفي بيمار ميتوان كاست. همچنين با انجام حجامت در اين ناحيه معمولاً سرگيجه ، وزوز گوش و مشاهده اجسام فنري در جلوي چشم رفع مي شوند.
دكتر يوهان آبل در كتاب خود همچنين به بيان و توضيح موارد متعددي از بيماران كه با حجامت درمان شده اند پرداخته كه توضيح همه آنها در اينجا ميسر نمي باشد و علاقمندان مي توانند به ترجمه اين كتاب مراجعه كنند.
سوال بزرگ تاريخي :
حال اين سوال مطرح است كه اگر واقعا طب سنتي روش موثري براي درمان بسياري از بيماريهاست چرا به يكباره ترك شده است ؟ آيا مردم نسبت به گنجينه علمي خود دچار فراموشكاري شده اند يا برنامه خاصي براي نابودي آن اجرا شده است ؟ مطالعه کتاب « تاريخ طب در ايران» که نوشته دکتر سيريل الگود پزشک سفارت انگليس در دربار قاجار است حقايق تلخي را بر ما روشن مي کند . با خواندن اين کتاب متوجه مي شويم که استعمار اولين بار به وسيله طب خود وارد اين مملکت شد و حذف طب سنتي بنا به اعتراف سيريل الگود و ساير مورخين و اطباي غربي حرکتي خزنده بود که طي دهها سال تلاش و برنامه ريزي بي وقفه حاصل شد و جهت اين حرکت نيز از بالا به پائين بود يعني ابتدا شاهان و شاهزادگان را متقاعد کردند ، بعد راه آموزش طب سنتي را مسدود و در نهايت مردم را مجبور به روي آوردن به طب شيميايي کردند . سيريل الگود در کتاب خود مي گويد :
« مبارزه با طب سنتي از زمان شاه عباس صفوي که مقارن با ورود کمپاني هند شرقي به ايران بود ، در دستور کار قرار گرفت ليکن به علت مقاومت مردمي هياتهايي که در زمان صفويه به ايران مي آمدند توفيقي به دست نياوردند . »
پزشک کمپاني هند شرقي در آن زمان فردي بود به نام Fryer وي در مورد اين ناكامي مي گويد :
« اينها اصلا عادت ندارند با مطالعات و تحقيقات جديد پيشرفت کنند و از اين جهت با همان تعصبي که به مقدسات متمسکند ، به اصول طب خود چسبيده اند . »
اين سخنان علاوه بر اينکه عصبانيت اين پزشک از اعتقاد مردم به طب خود را نشان ميدهد ، بيانگر شدت اعتقاد مردم آن زمان به طب سنتي در حد باورهاي مذهبي ميباشد . آيا اگر مردم که طبيعتا هميشه به سلامتي خود علاقمندند از طب سنتي خود نتيجه نمي ديدند و از آن راضي نبودند چنين به آن پايبندي نشان مي دادند ؟
بعد از دوران صفويه به دوران قاجار ميرسيم . سيريل الگود در ادامه کتاب خود مي گويد :
« ويژگي مهم دوران قاجار انتقال طب ابن سينا به طب هاروي و پاستور بود . هياتهاي نمايندگي که در اين زمان به ايران مي آمدند اغلب پزشک بودند و به اين ترتيب طب غربي به ملايمت و آهستگي در سنگرهاي طب سنتي نفوذ کرد . »
از اين سخنان خزنده بودن و اينکه اين حرکت يک حرکت جنگي و به قصد غلبه و تسلط فرهنگي بوده است روشن مي شود . واضح است که براي غلبه بر يک ملت بايد آن را نسبت به داشته هاي خود دچار خود باختگي کرد و کدام خود باختگي از اين بالاتر که يک ملت بپذيرد که براي حفظ سلامتي و درمان خود محتاج به بيگانگان است ؟ پس وقتي در اين سنگر تسليم شود ساير سنگرها را راحت تر تخليه مي کند و دقيقا به همين علت است که هياتهاي نمايندگي غربي که به ايران مي آمدند عمدتا از ميان پزشکان انتخاب مي شدند .
سيريل الگود زماني اين اعترافات را مي گويد که اهداف استعمار در اين مورد کاملا پياده شده و کار از کار گذشته است وي اظهار مي دارد :
« بديهي است که اکنون دور نماي طب به نحو محسوسي تغيير يافته بود . 50 سال آموزش بوسيله اساتيد خارجي نسلي را پديد آورده بود که ديد آنها کاملا با پدرانشان متفاوت بود . اين نفوذ فرهنگ غربي به وسيله هياتهاي پزشکي در مراکز مختلف کشور تقويت شده بود و بزرگترين افتخار و اعتبار را در اين مورد بايد به اين هياتها داد. »
سيريل الگود آنگاه وضع قانون منع طبابت سنتي را به عنوان آخرين ميخ تابوت ابن سينا معرفي کرده ميگويد :
« در سال 1911 وضع قانون طبابت بر اساس ديپلم و مدرک صورت گرفت که مي گفت : هيچکس در هيچ نقطه از ايران حق اشتغال به هيچ يک از فنون طبابت را ندارد مگر اينکه از وزارت معارف اجازه نامه گرفته يا تصديق نامه از ممالک خارجه داشته باشد .
بدين ترتيب آخرين ميخ تابوتي که حاوي جسد مرده طب سنتي بود کوبيده شد . سمت معلمي طب ابن سينا نيز منسوخ شد . تمام اين اصلاحات نشان ميداد که با سپري شدن دوره مجريان طب رازي و ابن سينا ، روشهاي طبي منسوب به آنان نيز محکوم به فنا گرديده است . رسم ديرينه خدمت شاگردي نيز از بين رفت و حکيم ها ديگر نمي توانستند شاگرداني به سوي خود جلب و معلومات و تجربيات عملي خود را به آنها منتقل کنند . تمامي اين پيشرفتها به وسيله سياست اروپا به شدت کنترل مي شد . »
ملاحظه مي کنيد که اصلا صحبت از يک حرکت علمي و يک جايگزيني منطقي در کار نيست و اصلا تحقيق و بحثي در تاريخ نمي بينيم که مقايسه اي ميان طب رايج و طب سنتي انجام و راي به برتري طب رايج داده باشد .
آري اين بود مختصري از حادثه ناميموني که بر سر طب سنتي ما و مخصوصا حجامت رفته است و حجامت از آنجائيکه درماني بدون داروست و هيچ وابستگي به خارج ندارد ، بيش از ساير روشهاي درمان در طب سنتي مورد عناد و ستيزه جويي قرار گرفته و مي گيرد .
علاقمندان جهت کسب اطلاعات بيشتر مي توانند به منابعي که معرفي شد مراجعه کنند .
در پايان ، لازم به ذکر است که ما منکر پيشرفتهاي پزشکي رايج در زمينه جراحي ، ارتوپدي ، ابزارتشخيصي و خلاصه آنچه به مدد تکنولوژي و مهندسي پزشکي حاصل شده است نيستيم بلکه بحث بر سر اين است که طب رايج در درمان بيماريهاي مزمن « Chronic Disease» ناکام مانده و روز به روز اين ناکامي ها و عوارض استفاده طولاني مدت از داروهاي شيميايي بيشتر رخ مي نماياند .
در چنين شرايطي احياء طب سنتي يک ضرورت است که به قول سعدي :
کهن جامه خويش پيراستن
به از جامه عاريت خواستن
پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله : در شب معراج وقتي به آسمان هفتم صعود كردم هيچ ملكي از ملائك از من گذر نكردند مگر اينكه گفتند اي محمد حجامت كن و امتت را به حجامت كردن و خوردن سياهدانه امر بفرما . تفسير الميزان سوره اسراء آيه 1
پيامبر اكرم اكرم صلي الله عليه و آله : آنقدر جبرئيل در مورد حجامت به من سفارش كرد كه فكر كردم مبادا واجب است . ( بحارالانوار ج 62 ص 126)