جوانان معمولاً به خاطر ترس از شکست و ناکامی و نداشتن سرمایه یا فشاری که روی آنهاست، یک کار مستقل را شروع نمیکنند و محققان بر این باورند که مهمترین دلیل این ترس این است که جوانان امروز الگوی مناسبی از کارآفرینان جوان گذشته ندارند که از آنها پیروی کنند.
بررسیای که سازمان انگلیسی Enterprise Insight انجام داده درباره این نکته بحث کرده که ادبیات کارآفرینی در دهه۱۹۸۰ شروع شده ولی دیگر تغییری نکرده و در آن دوره کارآفرینان قدیمی سعی کردند راهی برای نسل بعدی باز کنند. این سازمان میگوید کارآفرینان جوان اغلب تمایل دارند که جایگاه خود را در دنیا پیدا کرده و اثری از خود باقی بگذارند اما این ادبیات که مناسب دوره کنونی نیست و ترس از شکست و فشاری که از سوی خانواده، معلم و دوستان برای پیدا کردن شغل بر جوانان وارد میشود، باعث شده که آنها از محقق کردن ایدههایشان چشمپوشی کنند.
در اینجا این فرض وجود دارد که اکثر جوانان فاقد مهارتهای تجارتی و کاری هستند از این رو باید کسی مستقیماً آنان را هدایت کند و به آنها یاد دهد که چگونه در این عرصه فعالیت کنند و سیاست گذاران باید بدانند که اگر جوانان حمایت شوند و به کارآفرینی تشویق شوند، بسیاری به شروع یک کسب و کار جدید تشویق میشوند.
این به آن معنی است که باید شبکهای منسجم برای جوانان ایجاد شود که بر تحقق ایدههای جوانان، ارتقای الگوی موجود و خلق فرصتهای کاربردی و عملی تأکید و تمرکز دارد.
این سازمان همچنین به ایجاد یک استرتژی ملی برای توسعه کسب و کار در میان جوانان پرداخته است. مدیر ارشد اجرایی این سازمان میگوید: “ادبیات و مفاهیم دهه ۱۹۸۰ اکنون جوابگوی نیازهای نسل جوان نیست.”
اکنون دو دهه از خلق این ادبیات گذشته ولی ما هنوز از آن دست برنداشتهایم و از همان کارآفرینان برای توسعه کسب و کار در سال ۲۰۰۶ استفاده میکنیم. او اضافه میکند: “البته ما نمیگوییم که نمیتوان از کارآفرینان آن سالها چیزی یاد گرفت اما نکته اینجاست که جوانان بیشتر از افراد هم سن و کسانی که متعلق به نسل خودشان باشند الگو میگیرند و گفتههای آنها را بیشتر قبول دارند.” او میگوید که نسل جدید افراد جوان که مشتاقند اثری از خود به جا بگذارند و جایگاه خود را پیدا کنند، به درستی نمیدانند که یک “کسب و کار” واقعاً چیست.
به گفته این مدیر، فرهنگ جوانان تغییر کرده است و ما باید معنی “کسب و کار” را دوباره تعریف کنیم تا برای انگیزهها و آرزوهای آنها معنیدار و با مفهوم باشد. نباید از دیدگاهی که اصلاً مطابق نیازهای روز نیست به آنها نگاه کنیم. ترس از شکست و نوع سیستم آموزشی باعث میشود که جوانان به کارهای مطمئن که ریسک آنها کم است تمایل داشته باشند تا به جستجوی فرصتهای جدید بپردازند.
او اضافه میکند: “ما باید فرهنگی را رواج دهیم که جوانان فعالانه در پی محقق ساختن ایدهها و آرزوهایشان باشند.”
با نزول وضعیت اقتصادی جامعه دانشجویان مراکز آموزش کارآفرینی با ترک کلاسهای خود روانه کلاسهایی میشوند که به نظرشان میتواند آیندهی مطمئنتری برای آنها داشته باشد. در زیر ۸ دلیل برای رهایی از ترس شروع یک کسب و کار آمده است:
1- تجربه کسب میکنید! شروع و اداره کسب و کار شخصی راهی است به سوی کسب تجارب ارزشمند.
2- چیزی از دست نمیدهید، اکثر دانشجویان هزینههای خود را از طریق والدینشان تهیه میکنند و به طور کلی آنها موظف به پرداخت هزینههای زندگی نیستند. به همین دلیل در بدترین شرایط حتی اگر کسب و کار شما با شکست رو به رو شود، شما تجاربی خواهید داشت که شانس موفقیت شما را در آینده افزایش خواهد داد و اتفاق خوبی که میتوانید انتظار آن را داشته باشید، آن است که به سرمایهدار بزرگی تبدیل شوید.
3- طبق گفتهی “توماس استینلی” و “ویلیام دنک” نویسندگان کتاب “مغز میلیونر”، ۳/۲ میلیونرها کارآفرین هستند اگر شما به فکر کسب و پول بسیار هستید، باید کارآفرین باشید. به این ترتیب شما علاوه بر حقوق از مزایا و محاسن زیادی برخوردار خواهید شد، شما حتی میتوانید طرح کسب و کارتان را بفروشید. “مایکل فاردیک”، کارآفرین جوان موفق، در۱۶ سالگی توانست طرح شغلی خود را به قیمت یک میلیون دلار بفروشد.
4- ارزش و اعتبار شما افزایش مییابد. شروع کسب و کار در دوران تحصیلیتان، ارزش چیزی که از آن به شما تعبیر میشود، را افزایش خواهد داد. برای مثال یک فرد معتبر میتواند کتابی را به چاپ برساند یا در شرکتها و ادارات به مقامات بالا دست یابد.
5- ایجاد و انجام یک کسب و کار سودمند در مدت زمان طولانی نسبت به استخدام شدن در شغلی ریسک کمتری را متوجه شما میکند. برای مثال کافی است فقط به آمارهای اقتصادی اخیر توجه کنید. دهها هزار نفر از کار اخراج شدهاند. اما من میتوانم تضمین کنم که صاحبان کسب و کارهای سودمند، هنوز مشغول کار خود هستند. آنها آخرین کسانی هستند که در طوفانهای اقتصادی غرق میشوند. صاحبان کسب و کار موقعیتهای زیادی برای جذب و دریافت پول دارند، در حالی که حقوق شما به عنوان یک کارمند استخدام شده، تنها از یک مسیر تامین میشود و این همان جنبه ریسکپذیر بودن مسئله میباشد.
6- شما خیلی چیزها در مورد خودتان یاد میگیرید، چیزهایی میآموزید که هرگز در مدرسه به شما آموزش داده نمیشود. علاوه بر این کارآفرینی ترکیبی از تمام سیاستهای مورد نیاز برای یک شغل است و نیازمند اطلاعاتی در مورد بازاریابی، حسابداری، مدیریت و اجرا میباشد و داشتن اطلاعاتی در مورد این مسائل دید شفاف و روشنی نسبت به اطراف تان به شما میدهد و شما میتوانید در مورد رشتهی تحصیلی مورد علاقهتان در آینده و همچنین هدفهایتان بهتر تصمیم بگیرید.
7- صاحب اختیار هستید. قوانین را شما تعیین میکنید. این شما هستید که ساعات کاری و افراد مورد نیاز را انتخاب میکنید. شما میتوانید کسب و کارتان را مطابق با علایقتان بسازید. اگر به هنر علاقهمند هستید، کسب و کاری مربوط به طراحی ایجاد کنید، اگر به بازاریابی علاقه دارید، کالایی را انتخاب یا تولید کنید و آن را بفروشید و اگر به نویسندگی علاقه دارید، کتابی بنویسید و آن را منتشر کنید و به فروش برسانید.
8- شما بزرگ میشوید. من به شخصه به سبب ایجاد کسب و کار، از نظر فکری رشد بسیاری کردم. پیش از این به سختی در مقابل یک جمع سخن میگفتم ولی اکنون یکی از مواردی است که بسیار به آن علاقه دارم. کسب و کار من سبب شد که خیلی چیزها در مورد خودم یاد بگیرم. من اکنون میدانم که برای همیشه میتوانم کارآفرین باشم و به موفقیت دست یابم.
نویسنده: مایکل سایمون
مرجع: روزنامه تفاهم
|