نوشین واحدی از زنان کارآفرین بندرعباس است که ابتدا کار خود را بدون سرمایه و از یک دفتر کار ۱۲ متری آغاز کرد و اکنون پس از هفت سال کار شرکت او تنها شرکتی است که کار نصب آسانسورهای مسافربر و باربر نیروگاه برق هرمزگان را به صورت انحصاری انجام میدهد.
او پس از دو سال کار به عنوان مدیر فروش یک شرکت آسانسوری به فکر تاسیس شرکت خودش افتاد و اکنون در زمینه نصب، حمل و راهاندازی آسانسور، پلهبرقی و تعمیر جرثقیلهای سقفی کار میکند.
هر چند که او در ابتدا سرمایهای نداشت و بسیاری او را از این کار منع میکردند: «دوستان و فامیل همه مرا منع میکردند و تا مدتها نگرانی خانوادهام را احساس میکردم.»
این زن کارآفرین در ابتدای کار مغازه ۱۲ متری یکی از دوستانش در ساختمانی فرسوده را برای شروع کار انتخاب کرد و با یک منشی و یک نفر پرسنل نصب کار خود را آغاز کرد: «در شروع کار به عنوان یک زن بسیار سخت توانستم اطمینان کارفرما را برای چنین کار فنیای جلب کنم.
از آنجا که سرمایهای نداشتم ابتدا از مشتری پیش پرداخت گرفتم و لوازم اولیه کار مانند موتور جوش، جرثقیل دستی و ابزارهای دیگر را خریدم. مرحله اول کار که انجام شد هزینه مرحله دوم را گرفتم و دوباره جنسهای مورد نیاز را خریدم و همین طور تا چهار مرحله این کار را ادامه دادم تا کار انجام شد.»
او پس از انجام کار اولش توانسته بود اطمینان فروشنده قطعات را جلب و در سختترین شرایط مالی اعتبار خود را نزد فروشنده قطعه حفظ کند طوری که اکنون ۴۰ میلیون تومان جنس میخرد و هفته بعد چک را برای فروشنده میفرستد و معتقد است که این اعتبار را به راحتی به دست نیاورده است.
واحدی درباره امکاناتش در آن زمان میگوید: «ساختمان مغازه بسیار فرسوده بود و من حتی پول رنگدیوارها را هم نداشتم. وقتی مشتری به دفتر میآمد نگاهی به در و دیوارها میانداخت طوری که از چشمانش میفهمیدم که بار دیگر برنخواهد گشت.»
در آن زمان طعنههای اطرافیان هم او را آزرده میکرد: «زمانی که به دفتر کارم میرفتم، آشنایان باخنده میگفتند «میروی که در حجرهات را باز کنی» گرچه با شوخی جواب میدادم اما تحمل این حرفها برایم سخت بود.»
زمانی که واحدی کار خود را شروع کرد تنها دو شرکت در زمینه آسانسور در بندرعباس ثبت شده بود و بقیه به صورت ویزیتوری کار میکردند.
او با مرور خاطراتش میگوید: «آنها از من میخواستند که وارد این کار نشوم اما بعد از اینکه توانستم شرکت را ثبت کنم و فعالیتم از آنهایی که ویزیتوری کار میکردند گستردهتر شد، بلافاصله آنها هم تصمیم به ثبت شرکت گرفتند که این نکته مثبتی بود چون کار آنها را قانونیتر کرد.»
واحدی شبهایی را نیز به یاد میآورد که خود برای خالی کردن لوازم آسانسور از کامیون میرفت: «ساعت ۱۲ شب کامیون میرسید و همان موقع باید تخلیه میشد چرا که کامیون در روز اجازه ورود به شهر را نداشت. سر راه در میدان، چهار کارگر افغانی سوار میکردم و پای کامیون میبردم و به آنها تذکر میدادم که با احتیاط بارها را خالی کنند که در نهایت تا ساعت پنج صبح کامیون خالی میشد.»
این زن کارآفرین پس از ۱۰ ماه توانست یک دفتر کار ۵۷ متری بخرد در حالی که فقط یک ششم پول خرید دفتر را داشت: «وقتی فهمیدم که میتوانم از پس کار بربیایم تصمیم گرفتم وام بگیرم و دو ماهه بقیه پول را پرداخت کنم.
هرچند که توانستم در دو ماه پول را پرداخت کنم اما خیلی شبها تا صبح راه میرفتم و به فکر پرداخت وام بودم.»
او از جوانانی که برای شروع کار تنها به سرمایه تاکید میکنند، گله میکند: «در میزگردهایی که به عنوان کارآفرین میروم جوانانی را میبینم که برای شروع کار فقط به سرمایه تاکید میکنند در حالی که من معتقدم با داشتن سرمایه کسی کارآفرین نمیشود. چرا که اگر سرمایه به هر کسی داده شود، او هم میتواند کار راه بیندازد.»
او معتقد است که جوانان ابتدا باید تواناییهای خودشان را محک بزنند و ببینند که آیا قدرت بازپرداخت وام را دارند یا نه. نه این که در ابتدای کار فقط به فکر گرفتن وام باشند.
او اکنون ۱۱ نفر پرسنل ثابت و شش پیمانکار مقطعی و دو اکیپ جوشکار دارد اما گاهی هم برای رفع خرابی خودش وارد عمل میشود: «زمانی برق رفته بود و آسانسور بین طبقات گیر کرده بود. از آنجا که پرسنل در اسکله بودند و فاصله زیادی با محل داشتند خودم به محل رفتم و کار را انجام دادم. گاهی هم پیش آمده که برای کار سرویس و نگهداری و رفع خرابی به محل میروم و تا جایی که بتوانم سعی میکنم عیب را برطرف کنم و اگر نتوانم تلفنی از مدیر فنی مشورت میگیرم.»
واحدی که اکنون بیشترین قراردادها در زمینه نصب آسانسور با ادارات دولتی را در استان هرمزگان دارد، از زمانی میگوید که در یک مناقصه برنده شده بود اما به خاطر زن بودنش به راحتی به او اطمینان نشد: «وقتی برای عقد قرارداد رفته بودیم، مدیر تدارکات آن سازمان استرس زیادی داشت به حدی که نگرانی خود را به زبان آورد و گفت این کار فنی است و من میترسم از این که این کار توسط یک زن بخواهد انجام شود. با او وارد بحث شدم اما او مدیرعامل شرکت دیگری را با سبیلهای با ابهتش نشان داد و گفت: «از ظاهر این مدیر مشخص است که این کاره است اما برایم اصلا قابل درک نیست که شما بتوانید این کار را انجام دهید.»
واحدی که در مناقصه برنده شده بود کار را انجام داد اما در همان زمان شرکتی که آن مرد با ابهت اداره میکرد ورشکست شد.»
این مدیر جوان معتقد است که شرایط منطقهای که در آن زندگی میکند نیز در پذیرش او به عنوان مدیر چنین شرکتی تاثیر گذاشته: «زمانی که برای کار به پالایشگاه دعوت شده بودم، حراست پالایشگاه به خاطر محدودیت ورود زنان، مرا به داخل راه نداد و این در حالی بود که مدیر فنی شرکت که یک مرد بود به راحتی توانست داخل شود.»
این زن کارآفرین برای گرفتن پروانه طراحی و مونتاژ آسانسور هم بارها جواب منفی شنید اما هیچگاه مایوس نشد: «آن قدر جواب منفی شنیدم که اگر هر کس دیگری به جای من بود میرفت و پشت سرش را هم نگاه نمیکرد و جالب اینجا بود که به خاطر زن بودنم، پروانه را نمیدادند.»
اما او پس از یک سال دوندگی با توجه به امکانات و وسایل کارگاه و سابقه کار توانست به عنوان اولین شرکت در بندرعباس این گواهی را بگیرد. گواهیای که صرف داشتن آن شرکت اجازه نصب آسانسور را میگرفت و این گواهی به نشانه استاندارد بودن آسانسور برای گرفتن پایان کار ساختمان لازم بود.
واحدی میگوید: «حتی فرم گواهی پروانه در بندرعباس تا آن موقع در اداره صنایع وجود نداشت و مجبور شدم با خودم از تهران بیاورم که برای شرکتهای بعدی هم استفاده شد. هر چند که فکر نمیکنم هیچ کس به اندازه من برای گرفتن این پروانه اذیت شده باشد.»
او پس از انجام کار نصب آسانسورهای مسافربر ۴۵۰ کیلوگرمی با ارتفاع ۲۰ متری در نیروگاه برق هرمزگان، کار ساخت آسانسور باربر دو تنی با ارتفاع ۸۰ متری را برای نیروگاه انجام داد:«ساخت چنین آسانسوری، کاری فوقالعاده صنعتی است و تضمینهای زیادی برای انجام این کار از ما گرفته شد که شرکت ما هر چهار آسانسور باربر نیروگاه را به صورت انحصاری نصب کرد.»